فیش نویس

۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آیت الله مجتهدی تهرانی نقل در یکی از جلسات خود نقل کردند:

«نجاری به محضر آیت الله اراکی رفت و از ایشان خواست موعظه ای کنند. آیت الله اراکی پرسیدند شغل تو چیست؟ مرد گفت نجارم. در و پنجره می‌سازم. آیت الله اراکی گفتند این همه در و پنجره ساختی برای دلت هم در ساخته ای؟ اگر برای دلت در نساختی یک در برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند.»

 

 

پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم

 

 

وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ .

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ,  جلد۶۷  ,  صفحه۲۵ 

  • ۰
  • ۰

همه عالم را باید یکپارچه نگاه کرد تا تفسیر درستی از آن داشت. اگر فقط دنیا را ببینی و برزخ و قیامت و بهشت و جهنم را با همه خوبی ها و بدی ها و آسانی و سختی ها مشاهده کنی می بینی همه عالم خیر است و شر در ان را ندارد. 

در مثنوی مولانا حکایت فیل مشهور است که رد اتاق تاریکی بوذ و یکی بر روی خرطومش دست می کشید و می گفت یک لوله است. دیگری بر گوش فیل دست می کشید و او را مانند یک بادبزن مجسم کرد. فردی که  دست به پای فیل ، او را مانند یک ستون محکم تجسم کرد. فردی دیگری که دست بر کمر فیل کشید و فیل را مانند تخت تصور کرد.

  • ۰
  • ۰

نادانى مى خواست به الاغى سخن گفتن بیاموزد، گفتار را به الاغ تلقین مى کرد و به خیال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ یاد بدهد.

حکیمى او را دید و به او گفت : اى احمق! بیهوده کوشش نکن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار نداده اند این خیال باطل را از سرت بیرون کن، 

زیرا الاغ از تو سخن نمى آموزد، ولى تو مى توانى خاموشى را از الاغ و سایر چارپایان بیاموزى.

 

 

 

مطلبی منسوب به امام علی علیه السلام، در اوصاف سگ نقل می کنند. که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در اوصاف «سگ» فرموده است:

طوبی لمن عیشه کعیش الکلب، ففیه عشرة خصال فینبغی ان یکون کلها للمؤمن؛ خوشا به حال کسی که زندگیش چون زندگی سگ باشد. در این حیوان، ده خصلت است که مؤمن، به داشتن آن ها سزاوار است.

الاول: لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین؛ اول: آن که سگ را در میان مردمان قدری نیست و این حال مسکینان است.

الثانی: ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفة المجردین؛ دوم: آن که مالی و ملکی ندارد و این همان صفت مجردین است  مجردین، یعنی کسانی که به مقام تجرد نائل شده اند و از همه چیز و همه کس حتی خود، فارغ شده اند.

الثالث: لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین؛ سوم: آن که او را خانه و لانه ای معین نیست و همه زمین، بساط او است و این علامت متوکلان است.

الرابع: ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هم من دأب الصالحین؛ چهارم: آن که اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است.

الخامس: إن ضربه صاحبه مأة جلدة لا یترک بابه و هو من علامات المریدین؛ پنجم: آن که اگر صد تازیانه از صاحب خود بخورد در خانه او را رها نمی کند و این صفت مریدان است.

السادس: لا ینام من الیل الا الیسیر و ذلک من اوصاف المحبین؛ ششم: آن که شب هنگام به جز اندکی نمی خوابد و این از اوصاف محبین است.

السابع: انه یطرد و یجفی فیجیب و لا یحقد و ذلک من علامات الخاشعین؛ هفتم: آن که رانده می شود و جفا می بیند لکن چون بخوانندش، بدون دلگیری، باز می گردد و این از علامات خاشعین است.

الثامن: رضی بما یدفع صاحبه من الاطعمة و هو حال القانعین؛ هشتم: آن که به اضافه طعام صاحبش راضی است و این حال قانعین است.

التاسع: اکثر عمله السکوت و ذلک من علامات الخائفین؛ نهم: آن که بیشتر اوقاتش خاموش است و این از علامات خائفین است.

العاشر: اذا مات لم یبق منه المیراث و هو حال الزاهدین؛ دهم: آن که چون بمیرد میراثی به جای نگذارد و این حال زاهدان است.

 

رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمود: از کلاغ سه عادت بیاموزید، پنهان بودنش به هنگام جفت شدن و سحر خیزیش در طلب روزى و بیدار و هوشیار بودنش. (الخصال/ ترجمه فهرى/ج‏1 / 113)

  • ۰
  • ۰

مرد کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند. 
 
مرد گفت: اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود. 
 
آسیابان گفت: تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود.

  • ۰
  • ۰

پیر بشی اما نوبتی نشی 

یه روز تو مترو جامو دادم به یک پیر مرد نورانی و خوش صورت   
نشست و گفت:
جَوون الهی پیر بشی ولی نوبتی نشی!

گفتم:
حاجی نوبتی چیه ؟

گفت:
آدم وقتی پیر میشه
و دیگه قادر به انجام کارهاش نیست،
یکی باید کمکش کنه
اونجاس که بچه ها دعوا میکنند
و میگن:
امروز نوبت من نیست 

امیدوارم پیر بشید
ولی نوبتی نشید

  • ۰
  • ۰

ایاک نعبد است زمستان دعای باغ

در نوبهار گوید ایاک نستعین

 

هسته میوه نقطمه معراجش زیر خاک است. از آنجاست که درخت تنومندی می شود و ثمر می دهد. زمستان برایش فرصت تحول است. انسان هم در دنیا چنین است در حصار این بدن جان می گیرد و بعد از مردن پر باز می کند.

  • ۰
  • ۰

ﻣﺮﺩی ﻛﻪ ﻋﻘﺐ ﺗﺎکسی ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮی ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﭼﻴﺰی ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ میﻛﺮﺩ، ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮچی میﺩﻭﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ ﻋﻘﺒﻴﻢ.

کسی ﺟﻮﺍبی ﻧﺪﺍﺩ، ﻣﺮﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺶ ﺩﺍﺭﻳﻢ می‌ﺩﻭﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ هیچی، ﺯنی ﻛﻪ ﺟﻠﻮی ﺗﺎکسی ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ‏«ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ» ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ‏« ﭼﺮﺍ؟‏» 

ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ‏« ﭘﺴﺮ ﻣﻦ همش ﺷﺶ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭلی نمیتونه ﺑﺪﻭﻭئه... ﻫﺮ ﻛﺎﺭی می‌ﻛﻨﻴﻢ نمیﺗﻮنه.» 

ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ‌ﻛﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻳﻢ، ﺑﻪ ﺯﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ، ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ.

چقدر برای اینکه سلامتید خدارو شکر می‌کنید؟

 

 

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم

 

مرغ بریان به چشم مردم سیر/ کمتر از برگ تره بر خوان است

وان که را دستگاه و قوت نیست/ شلغم پخته مرغ بریان است